گزارش گفتگو با هنرمند «بدن و بيان در پرفورمنس‌آرت»

02اسفند1395

منتشر شده در سايت منتقدان هنرهاي تجسمي ايران

بدن و بيان به مثابه استراتژي در پرفورمنس آرت
محسن ثقفي
 
موضوع مورد بحث در اينجا، بازخواني رويکردي در پرفورمنس آرت است که بر اساس آن بدن ابزار مشخص ارائه اثر هنري قرار گرفته است. بديهي است که در پرفورمنس ها هم گرايش متعددي وجود دارد؛ از پرفرومنس هاي آييني گرفته تا پرفرومنس هايي مبتني بر نمايش و ويدئو آرت يا پرفورمنس هايي كه با اسباب و اكسسوري مفصل اجرا مي شوند و معمولا نياز به اسپانسرهاي بزرگ دارند. اما امروز و در اين فرصت از پرفورمنس هايي سخن خواهيم گفت كه بدن و بيان از طريق بدن را براي خلق اثر هنري در دستور كار قرار داده اند. 
 
در دهه 1960 و متعاقب بحران هاي پس از جنگ جهاني دوم و اتفاقي که با ظهور آبستراکت اکسپرسيونيسم در عرصه مارکت هنر بالاخص در آمريکا شاهد هستيم، همچنين در واکنش به کالاشدگي اثر هنري در دهه 50، پرفورمنس آرت به وجه مهمي تبديل مي شود و هنرمنداني چون جان کيج و بازمانده هاي باهاوس آلمان در آن نقش بازي مي کنند و تلاش دارند تا هنر را از خصلت کالاوارگي دور کنند. به اين ترتيب بدن به تنها وسيله هنرمند براي بيان مفاهيم ذهني اش بدل مي شود. شايد بتوان واضح ترين وجه استفاده از بدن را اعتصاب غذاي زندانيان سياسي در نقاط مختلف دنيا قلمداد کرد؛ زنداني سياسي اي که آزادي، حق بيان و حق آزادي بيان اش محدود مي شود، ابزاري جز تحليل بردن بدنش به عنوان آخرين راه مبارزه و بيان منظور و مقصودش نمي يابد.
 
از قضا هنرمندان معاصر هم همين استراتژي را پيش مي گيرند، آن هم از طريق تنها مديومي که با آن مي توانند مفاهيم ذهني خود را بيان کنند؛ چرا که ديگر مديوم هاي ديگري چون نقاشي، فيلم و حتي باله و اپرا تا آن اندازه در اختيار سرمايه و بازار قرار گرفته که امکان ورود به آن و بيان مفاهيم ساختاري ذهن هنرمندي که به دنبال نفي و زيرپا گذاشتن تمام قرارداهاي جاري در فضاي اواخر دهه 1950 و اوايل 1960 ميلادي در اروپا و آمريکا است، اساسا بي معني جلوه خواهد کرد. به همين دلايل هنرمنداني چون مارينا آبراموويچ و حتي گروه "فلوکسوس" و بعدها گروه" گوتاي" در ژاپن، شروع مي کنند به استفاده از بدن شان براي بيانيه صادر کردن. براي مثال "گريلا گرل" هم در اواخر دهه 60 ميلادي چنين مسيري را در پيش مي گيرند.
 
وقتي هنرمند تنها چيزي را که برايش باقي مانده به منصه ظهور مي رساند و از آن براي بيان مفاهيم استفاده مي کند، قطعا از تاثيرگذاري بيشتري هم بهره خواهد برد؛ در اين ارتباط مي توانم اشاره کنم به اثر مشهور "يوکو اونو" که در راستاي مقابله با جنگ و براي دفاع از عدم خشونت و پرهيز از خشونت، طي يک پرفورمنس روي صندلي مي نشيند و يک قيچي در اختيار مخاطب قرار مي دهد تا هر قسمتي از لباس او را که مي خواهد قيچي کند؛ در نهايت وقتي اونو به بدن برهنه خودش مي رسد، سعي مي کند اندام جنسي و بدن خود را در آغوش بگيرد و اگرچه يک پرفورمنس در ظاهر منفعل را اجرا مي کند، در عمل به بياني صريح از بروز خشونت نسبت به انسان هاي بي گناه، زنان و کودکان و افراد سالخورده دست مي يابد که عملا در برابر جنگ و حمله هايي که براي کسب سود و رونق بازارها به راه مي افتند، بي دفاع اند. در مقابل، مارينا آبراموويچ شروع مي کند به اجراي مجموعه پرفورمنس هايي باز هم در تقابل با جنگ؛ اما اين تقابل، تقابل منفعلانه نيست بلکه او در اجراهايش حمله را در پيش مي گيرد. به طور مشخص وقتي او در  ميان يک کوه استخوان مي نشيند و شروع مي کند به پاک کردن استخوان ها تا جايي که منقلب مي شود، يا وقتي خودش را در ميان ستاره پنج پري در ميدان قرار مي دهد و ستاره را آتش مي زند تا جايي که دود ناشي از آتش او را در خطر قرار مي دهد و حتي کارش را به بيمارستان مي کشاند، او اين حمله را انجام مي دهد. يا وقتي که به همراه "اولاي" ، برهنه در گالري مي ايستند و سعي مي کنند با بدن خودشان مکعب هاي قرار گرفته در گالري را از هم دورتر و دورتر کنند، يا باز هم در پرفورمنسي ديگر، آبراموويچ و"اولاي"  با کمان کشيده اي در دست مقابل هم قرار مي گيرند، طوري که اگر هر يک خسته شوند و کمان را رها کنند، آبراموويچ ـسيب خواهد ديد. تمام اين ها مصداق هاي استفاده از بدن براي ابراز اعتراض به مديوم هاي اصلي و بيان اهداف و مفاهيم مورد نظر پرفرمرها است. کاري که آبراموويچ با بدن انجام مي دهد در حقيقت نفي تمام آن چيزهايي است که تا پيش از اين به عنوان هنرهاي زيبا يا فاين آرت شناخته مي شد.
 
همچنان كه در ابتدا اشاره كردم بيان بدن در پرفورمنس آرت نه تاكتيك است و نه تكنيك بلكه بدن به عنوان اصل استرات‍ژي هنرمند انتخاب مي شود. در پانتوميم يا تئاتر و در رقص، با بدن به عنوان تاكتيك بيان يك مفهوم و در پرفورمنس آرت با خود مفهوم بدن سرو كار داريم و آنچه كه بر سر اين بدن مي آيد؛ اينجا بدن ديگر نماينده آيكونيك يا سمبوليك از يك مفهوم بيروني نيست و خود بدن است كه مفهوم و منظور هنرمند است. به همين شكل عكاسي كه تا قبل از 1960 پنجره اي بود براي جهان بيرون و براي ديدن جهان بيرون، اما از اين زمان به بعد خود فرآيند عكاسي منظور هنرمند است و به همين دليل است كه عكاسي مفهومي به وجود مي آيد و ديگر عكاسي براي رساندن يك مفهوم بيرون از متن استفاده نمي شود بلكه تبديل به خود متن مي شود.
 
در همين ارتباط مي توانم به پرفورمنس مهدي صدر  اشاره كنم كه دقيقا اتفاقي را كه بر بدن مي افتد، دنبال مي كند. در اينجا ضمن اينكه بدن بيان گر يك مفهوم است خود هم يك مفهوم است. مهدي صدر دراين اثر دو تاكتيك را انتخاب مي كند، يكي انتخاب عنوان اثر به عنوان "پرومته" و دوم در معرض خطر قرار دادن بدن براي انتقال يك مفهوم مشخص. در شكنجه چيني از چهار ساعت به بعد هر كدام از قطره هاي آبي كه بر پيشاني گاه شكنجه شونده فرود مي آيد – در اندازه گيري هاي آزمايشگاهي- به دليل استمرار و ارتفاع مشخص مثل ضربه پتكي است به وزن بيست تن. پرومته كيست؟ پرومته يك تيتان  است كه به خدايان المپ كمك كرده و بعد به خاطر دزديدن آتش و دادن آن به انسان مورد اين مجازات واقع مي شود كه عقابي هر روز جگر او را بدرد تا روز بعد دوباره رشد كند و عقاب بار ديگر آن را بدرد. و اين دقيقا نمونه بارز روشنفکر است. اين دو مفهوم را وقتي كنار هم بگذاريم پرومته و شكنجه، مفهوم روشنفكري و روشنگري و هزينه دادن بابت آگاهي بخشي و تفاسيري از اين دست پديدار مي شوند.
 
همچنين در پرفورمنس عاطفه خاص مي بينيد كه حركت بدن آسيب زننده است؛ با آن شدتي كه عاطفه خاص در اجرايش ساطور را فرود مي آورد  عملا كتف و آرنج و مچ او مورد آسيب قرار مي گيرد. در حقيقت اين خود هنرمند است كه به بدن خودش ضربه مي زند و اگرچه ماهي نماينده اي از بدن اوست، مگر جز اين است كه زيست بوم ما در نهايت به بدن فرد انسان ختم مي شود؟ آيا جز اين است كه اين مفاهيم را كه در كنار هم بگذاريم مي بينيم كه پرفورمنس آرت ديگر نه تاكتيك براي بيان مفهوم كه خود استراتژي است.
 
 
 
توضيحات مرتبط با متن:
* نشست "بدن و بيان در پرفورمنس آرت" از سلسه‌ نشست‌هاي عمارت روبرو در همكاري با انجمن منتقدان هنرهاي تجسمي ايران شنبه، 30 بهمن  95، با حضور مهدي صدر، عاطفه خاص و محسن ثقفي برگزار شد. متن بالا از گفتار محسن ثقفي در اين نشست  پديد آمده است.
 
*عاطفه خاص و مهدي صدر هم در بخش هايي از اين نشست به ارائه ديگاه هاي خود حول موضوع ياد شده پرداختند. مهدي صدر که در سال‌هاي اخير قدم‌هاي تاثيرگذاري در معرفي پرفورمنس در ايران برجا گذاشته است، در تشريح مباني نظري و فلسفي بدن در پرفورمنس‌آرت سخن گفت: "نگاه به ابژه "بدن" در غرب به تمامي متفاوت از نگاه شرقي به آن است. از جمله معروف دکارت پيرامون انديشيدن و سپس بودن مي‌توان دريافت که فلسفه غرب بودن را منفعلانه و محدود به تعقل مي‌کند. اين درحالي است که حکمت شرق براي بدن امتيازات و ارزش‌هاي بسياري قائل است."عاطفه خاص نيز حول اين موضوع در خصوص جايگاه "بدن" در اين هنر صحبت کرد. خاص با بيان اين نکته که نمي‌توان تعريفي قطعي و جامع براي هنر پرفورمنس قائل شد، گفت: "عنصر اصلي پرفورمنس‌آرت بدن است. چرا که اساس روي‌ آوردن به اين هنر به اين دليل است که درام و پانتوميم ديگر جوابگو نبوده‌اند. حال اگر براي اين هنر لفظ "پرفورمنس" را به کار مي‌بريم اين يک اجبار ناگزير است که در تاريخ هنر وجود دارد. اين که هنري متولد مي‌شود و در ابتدا نامي ندارد، اما پس از چندي بر روي آن اسم مي‌گذارند. وليکن اين به معني تعريف آن هنر نيست. چرا که در بسياري از کتاب‌هايي که در حوزه پرفورمنس نگاشته شده است، کمتر نويسنده‌اي جرات کرده به تعريف آن بپردازد."
 
*اشاره به آثار مهدي صدر و عاطفه خاص در متن بالا، با پرفورمنس هايي با عنوان هاي "پرومته در زنجير" و "ميان وعده اي به نام هوس"به ترتيب از اين دو هنرمند عرصه پرفورمنس آرت مرتبط است.
 
* بخشي از گفتار محسن ثقفي در اين نشست به پرفورمنس او با عنوان “هرچيز بهايي دارد” اختصاص داشت که سال گذشته در پنجمين فستيوال “سي پرفورمنس، سي هنرمند، سي روز” در موزه هنرهاي معاصر تهران به اجرا درآمده بود.
----------------------------------------------
به گزارش هنرآنلاين به نقل از روابط عمومي عمارت  روبرو، در اين نشست که شب گذشته در عمارت روبرو برگزار شد، مهدي صدر، عاطفه خاص و محسن ثقفي پيرامون چيستي پرفورمنس‌آرت و تحولات آن به گفت‌وگو نشستند.
در ابتداي اين نشست محسن ثقفي به بررسي هنر پرفورمنس و معرفي هنرمندان فعال در اين عرصه پرداخت. او با اشاره به اينکه در در ذات پرفورمنس تعداد مخاطب محدود است، گفت: «در پرفورمنس حتي يک مخاطب بيشتر امتياز بزرگي براي هنرمند است. چرا که عموم هنرمندان اين عرصه در خلاف جريان اصلي و خارج از نظام رسانه‌اي فعاليت مي‌کنند و از بسياري امکانات و امتيازات محروم‌اند که البته اين وجه تمايز نيز به ذات اين هنر بازمي‌گردد.»
ثقفي در ادامه صحبت‌هايش به تبيين موضوع اصلي اين نشست پرداخت؛ :«بدن و بيان در پرفورمنس‌آرت». او بر نقش «بدن» در پرفورمنس‌هاي تاريخ معاصر تاکيد کرد و افزود: «بعد از فراگيري بحران جنگ جهاني دوم در دهه 60 ميلادي و در ادامه سقوط بازار ايالات متحده آمريکا، نقش «بدن» در پرفورمنس‌ها پررنگ‌تر از پيش شد. بسياري از هپنينگ‌ها در اروپا و تلاش‌هاي جان کيج، هنر اجرا را از «کالا» بودن درمي‌آورند و پس از آن تنها وسيله را براي بيان مفاهيم ذهني «بدن» مي‌دانند. به طور مثال اعتصاب غذاي زندانيان در زندان‌هاي اروپا و آمريکا به عنوان آخرين راه اعتراض و آزادي از تمام قيد و بندهاست. در اين ميان بدن در پرفورمنس سنگر غايي هنرمند براي بيان روحيات و ناگفته‌هايش است.» او در بخشي از صحبت‌هايش به فراگيري اين هنر در ايران از دهه 80 شمسي به اين سو ابراز خوشحالي کرد و از تلاش‌هاي هنرمنداني همچون محمدباقر ضيايي، امير راد، مهدي صدر و... قدرداني کرد.
سپس نوبت به مهدي صدر رسيد. مهدي صدر که در سال‌هاي اخير قدم‌هاي تاثيرگذاري در معرفي پرفورمنس در ايران برجا گذاشته است، در تشريح مباني نظري و فلسفي بدن پرفورمنس‌آرت سخن گفت: «نگاه به ابژه "بدن" در غرب به تمامي متفاوت از نگاه شرقي به آن است. از جمله معروف دکارت پيرامون انديشيدن و سپس بودن مي‌توان دريافت که فلسفه غرب بودن را منفعلانه و محدود به تعقل مي‌کند. اين درحالي است که حکمت شرق براي بدن امتيازات و ارزش‌هاي بسياري قائل است.»
در ادامه صدر با پخش کردن نسخه ويديويي يکي از آثار خود تحت عنوان «پرومته در زنجير» درباره نگاهي که خود به عنوان خالق اثر، به ابژه‌ "بدن" داشته است، پرداخت.
ديگر ميهمان اين نشست، عاطفه خاص بود. او نيز در خصوص جايگاه «بدن» در اين هنر صحبت کرد. خاص با بيان اين نکته که نمي‌توان تعريفي قطعي و جامع براي هنر پرفورمنس قائل شد، افزود: «عنصر اصلي پرفورمنس‌آرت بدن است. چرا که اساس روي‌ آوردن به اين هنر به اين دليل است که درام و پانتوميم ديگر جوابگو نبوده‌اند. حال اگر براي اين هنر لفظ "پرفورمنس" را به کار مي‌بريم اين يک اجبار ناگزير است که در تاريخ هنر وجود دارد. اين که هنري متولد مي‌شود و در ابتدا نامي ندارد، اما پس از چندي بر روي آن اسم مي‌گذارند. وليکن اين به معني تعريف آن هنر نيست. چرا که در بسياري از کتاب‌هايي که در حوزه پرفورمنس نگاشته شده است، کمتر نويسنده‌اي جرئت کرده به تعريف آن بپردازد.»
در پايان اين نشست که بيش از دو ساعت به طول انجاميد، پس از نمايش ويدئويي آثار فاخر و اثرگذار پرفورمنس جهان، حاضران در نشست پرسش‌هاي خود را درباره هنر پرفورمنس مطرح کردند.