نگاهي به "کار گل"، نخستين نمايشگاه انفرادي بابک گلکار در مرکز هنرهاي معاصر سازمانآب – آب انبار
دوهفته نامه تنديس شماره 285
گل رُس، فرياد، بازتعريف، انسان، آفرينش، سرکوب، بيان اعتراض و ... .
اينها کلماتي هستند که در مواجهه با آثار بابک گلکار به ذهن متبادر ميشوند. دست سازه هايي از گل رُس. کارماده اي داراي دو وجه ساختاري متفاوت. يکي ارجاعي به افسانه آفرينش انسان و ديگري نمادي تاريخي از شيوه رشد و پيشرفت بشري در تسلط بر طبعيت.
اولي اشاره اي است نمادين به ذات انسان و پرداخت او از گل رُس که با دم خدايان به موجودي متفکر اما فناپذير مبدل شد و دومي اشاره ايست تاريخي به سلطه انسان بر طبيعت و ساخت اولين ابزار براي توانايي زيستن در جهان کهن.
حال اين دست ساخته بشر که کارماده ساخت ظروف لازم براي زندگي بوده و محافظ آب و غذايش، تبديل ماهيت ميدهد به بيان ايده اي مدرن. ميشود حبس کننده يا تشديد کننده بيان ذهني انسان معاصر. انساني که تا همين چندي پيش ظروف سفالي را براي حفاظت از قوت لا يموتش مورد استفاده قرار ميداد، حال با شيئي مواجه است که از همان ماده و با همان شکل ظروف کهن، کارکردي اما يکسر متفاوت دارد. حال بايد حصر کننده بيان انيشه اش باشد يا پژواک کننده آن. ماده اي که تا ديروز ابزار ساختش بوده است، اکنون ميشود ابزار جنگش، وسيله بيان اعتراضش. ماده اي که تا ديروز اثر دست سازنده را در خود ثبت ميکرده، خود به اثر انديشه تبديل ميشود.
پنجاه "جيغدان" سفالين کوچک گلکار جاي گرفته بر ميزي بزرگ، در شکل کوزه ها و روغن دانهاي سفالين قرون گذشته، با دهانه هايي دفرمه، همان کاري را با صداي جيغ مخاطب ميکند که در کارکرد اصلي اش از آن انتظار ميرود؛ نگهداري و عدم اجازه برون داد صدا از جيغدان. چنان که اگر جيغ را نمادي از اعتراض انسان در نظر بگيريم، اين ساخته هاي گلين در نقشي جديد ظاهر شده و به حصر و حبس اين طغيان اقدام ميورزند. تعدد جيغدانهاي کوچک را شايد بتوان نمادي از عوامل متعدد سرکوب در جوامع قلمداد کرد. عواملي چون هنجار هاي اجتماعي، قوانين، محدوديت هاي خانوادگي، سرکوب هاي نهاد هاي سياسي و امنيتي و ... .
در مقابل اين به بند کشيدن، سه جيغدان بزرگ در سالني ديگر به نمايش گذاشته شده. جيغدانهايي که بر خلاف سلف کوچک خود، نه حبس کننده که پژواک دهنده و تقويت کننده صداي جيغ ها هستند. جيغدانهايي بزرگ، لميده بر بالشتک هايي راحت و مورب. جيغدانهايي که نه تنها به تشديد صداي برآشفته انسان معاصر کمر همت گمارده، بلکه ساختار و ماهيت جيغِ کشيده شده درون خودرا نيز دستخوش دگرگوني ميکند و چه شباهت عجيبي دارد با نهادهايي که امروزه منادي بازپخش صداي اعتراض هاي مردمانند.
سالني ديگر از مجموع سه طبقه مرکز سازمانآب جايي است براي بيان اعتراض. پرتاب گل توسط مخاطب به پرده اي که ويدئويي را نمايش ميدهد از پرتاب گل مخاطباني در نمايشگاهي ديگر. شايد در وهله اول اين پرتاب گل يک بازي به نظر بيايد. اما وقتي در نظر بگيريم اين گل پرتاب شونده همان گلي است که افسانه آفرينش، آنرا ذات بشر ميخواند و نيز همان ماده ايست که در طبقه پيشين ارتباطي مستقيم داشته با بيان اعتراض و حصر و تشديد آن و نيز اينکه مخاطب اين نمايشگاه دارد بر تصويري از اعتراض ملتي ديگر، گل پرتاب ميکند، شايد نگاهمان به برخوردهاي وطني خودمان بيشتر جلب شود در برخورد با اعتراض ديگر مردمان جهان.
آخرين اثر گلکار در "کار گِل" بومي است با نقشي به جا مانده از رد انگشت هنرمند آغشته به گل. گلي که در ساخته هاي دست سفال کاران، خود اثر انگشت هنرمند را ثبت ميکرده، خود بومي بوده براي تصوير گري که حال با تغيير پذيري در نقش خود بر بومي ديگر نقش شده.