تلقين

27آذر1391

"غير از زمان احتضار در دوجا براى ميّت خواندن تلقين مستحبّ است: يكى زمانى كه او را در قبر مى‏گذارند و بهتر آن است با دست راست دوش راست، و با دست چپ دوش چپ او را بگيرند، و وى را حركت دهند و تلقين كنند. و ديگر زمانى‏ كه از دفن او فارغ شدند...."

مرگ، واژه و موضوعيست که محل خلق آثار هنري متعددي قرار گرفته است. از سنت هاي هنري پيشا تاريخ و دوران غار نشيني گرفته تا عصر حاضر. ابهام در دانستن وقايع پس از مرگ و خودِ فرايند نابودي و نيست شدگي عامل مهمي براي انسان بوده و هست. فرايند مرگ اما هميشه بهانه اي بوده براي خلق آثار. چه مواقعي که اين فرايند به تصوير کشيده شده و چه مواقعي که اين تغيير بزرگ تجسد يافته است، بهانه اي بوده در دست هنرمندان براي يافتن پاسخ و به تصوير کشيدن اين شدن از هستي به نيستي.
مجتبي اميني در آخرين نمايش آثار خود به اين شدن پرداخته. با اين تفاوت عمده که آثار وي خود مرگ را زيست ميکنند. مواد و مصالح  وي فرياد برميآورند که در حال مرگ و زوال هستند و مخاطب را در اين روند تماشاگراني ساخته اند که منفعلانه چاره اي جز به تماشا نشستن ندارند.
استفاده عمده وي از ماده اي که ترکيبي است از چربي و ماده قليايي و آب، مجسمه ها و نقاب هاي وي را ميرا و فناپذير ساخته اند. فناپذيري و افسادي که قابل مشاهده است. "صابون" اين ماده شوينده که تقريبا نيمي از آن را آب تشکيل ميدهد. آبي که در طي زمان نسبتا کوتاهي تبخير شده و شيء ساخته شده از صابون را در زمان کوتاهي تحليل برده و باعث بي پيکرگي آن ميشود. استفاده آگاهانه اميني از صابون و کرک شتر تمايل وي به فناپذيري در آثارش را نمايندگي ميکنند. دو ماده به شدت تخريب شونده که زمان نقش حياتي در حيات و مماتشان ايفا مينمايد. موادي که جز براي نابود شدن آفريده نشده اند.
آثار اخير اميني در گالري "آران" رسانه هاي متعددي را در برميگيرند. از مجسمه هاي ساخته شده از صابون و کرک شتر گرفته تا عکس هاي دستکاري شده و پرده هاي ويدئويي. وي به طور عمده با تمرکز بر موضوع مرگ، آثاري را پديد آورده که هم ارجاعات تاريخي و تاريخ هنري را در بر ميگيرند و هم بر تجربيات زيسته وي تکيه دارند. اثر "سربريز" که شامل سه تنديس ساخته شده از سر هنرمند با صابون هستند و در فاصله هاي زماني چند روزه از يکديگر ساخته شده اند، زوال تدريجي ناشي از تبخير آب موجود در صابون را مستمسکي براي فناپذيري اثر قرار داده و القاي مفهوم مرگ را باور پذير تر نموده است. سطح زيرين اين آثار که از کرک شتر تشکيل يافته خصلتي دوگانه دارد؛ از يک سو به دليل تداعي ذهني که شتر ايجاد ميکند ارجاع به مکان تاريخي واقعه اي ميدهد و ساختن پشته از سرهاي کشتگان حمله مغول به سبزوار، شهري که زادگاه هنرمند است و از سوي ديگر نمادي است از سنت اسلامي خون بهاي انسان. سوالي که با ديدن اين اثر به ذهن متبادر ميشود نقدي است بر رابطه مذهبي ميان انسان و حيوان. خون بهاي کشتار انسان به ازاي تعداد مشخصي حيوان؟
نقش کرک شتر در تمامي آثار اخير اميني به طور مشخص ارجاعي است به سنن و تاريخ عقيده حاکم. در اثر "خبط عشواء" اين ارجاع به گونه بارزتري رخ مينمايد. تصور انتخاب اولين پايگاه مذهبي مسلط در خاور ميانه توسط يک حيوان و معني عنوان اثر: "شتري که ضعفي در قوه بصر دارد و بهنگام راه رفتن قادر به حفظ خود نيست"[2]. قابي نفيس و ضريح وار از برنج، پيرامون کرک شتر، بي ارزشترين و بي خاصيت ترين بخش اين حيوان سخت جان و مقاوم.
نقاب هاي مرگ با ماسک هايي قالب گرفته شده از چهره هنرمند در تلفيقي با کرک شتر و کافور و گهگاهي سرب. فلزي که براي مجازات درگلوگاه معترضين ريخته ميشده. همه اينها در قابي جاي گرفته اند و تابلوهايي را ساخته اند که يادبودي باشند براي درگذشتگان به سنت نقاب هاي مرگ اروپايي. يادبودهايي که مصالح اصليشان صابون است و فنا پذير. زمان و حافظه تاريخي اما از مردماني که نقاب هاي مرگشان را ساخته اند و پرداخته اند چيزي باقي نميگذارد. آنچه ميماند سرب است و جاي خالي صابون بر صفحه آلومينيومي.
ذکر اين نکته که آلومينيوم فلزي است که اثر ميپذيرد. رنگ و سطحش در تماس با چربي يا اسيد يا باز تغيير ميکند. زبر يا اکسيده ميشود. تنها ردي از گذشته را با خود حمل ميکند. يادگار هايي از گذشته هاي دور و نزديک. حتي سنگ مرده شويخانه اميني نيز از آلومينيوم است با جسدي ساخته شده از صابون. "تلقين" پيکره اي است که به زودي چيزي جز ردي از آن برصفحه ميز آلومينيومي نخواهد ماند. جسديست که مرور ايام نيستش ميکند. تنها نوشته اي ميماند که تحليل آنرا پديدار ميکند.
"تحفه نطنز" چيدماني است از پيکره سر هنرمند، ميوه هايي پوشيده شده از بافت گرافيت و کرک شتر بر سيني برنجي. تزئيني است شوم از سرکوبي مخالفان در ادوار تاريخي. سرهاي بريده اي را يادآوري ميکند که سرداران جنگي براي حاکمان تحفه ميبردند.
گرافيت ماده ديگري است که اميني در آثارش به کار ميبرد. پوشش سياهي که لمسش اثر گذار است. نشانه گذاري اي است براي شريک کردن مخاطب در نتيجه اثر. جسم آغشته به گرافيت در صورت لمس شدن اثري ناپايدار بر جاميگذارد. اين اشتراک گذاري نشانه اي، تلنگري است براي يادآوري نقش داشتن ديگران در آنچه رخ ميدهد. يا با سکوت يا با قبول آن. "بند" نمونه بارز ديگري در استفاده از اين ماده توسط اميني است. چلچراغي که اين بار نه توليد کننده نور، که جذب کننده نور است و وظيفه اش نه رو شنايي بخشيدن که تاريکتر کردن فضاي پيراموني است. شکلش يادآور چلچراغ هاي اماکن متبرکه است و کارکردش خلاف آنها که بوده اند.
مواد و متريال توليد کننده اثر درگيري اصلي اميني است جدا از مفهومي بودن خود آثار. مصالح مورد استفاده وي، خود نوع برخورد با آثار را تعريف ميکنند. استفاده آگاهانه و دقيق وي از مصالح مورد استفاده شده، خود چنان بار مفهومي و معنايي را در بر ميگرند که خوانش اثر بدون درک درست از مواد و متريال امکان ناپذير است.

 



[1]. تلقين ميت. مفاتيح الجنان، حسين انصاريان
[2]. لغت نامه دهخدا