نگاهي بر کنسرت تريو زهي نيواک 1391

08شهريور1391

کنسرت تريو زهي نيواک

ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد

دل رميده ما را انيس و مونس شد

شامگاه بيست و ششم تيرماه، سالن رودکي ميزبان آنسامبلي بود که حضور و وجودش اتفاقي است تکرار ناشدني در عرصه موسيقي کلاسيک غربي در ايران. خواهران زربخش اين بار نيز شبي فراموش ناشدني و سراسرزيبايي را به شنوندگان خود تقديم نمودند. گروه نيواک که در اين کنسرت ميزبان نوازنده ويلن آلتو- سروش شاه محمد- بود، اجرايي بي عيب و نقص را به معرض تماشا گذاشت. اجرايي که چه به نسبت ايران و چه در سطح جهاني از سطح استاندارد بسيار بالايي برخوردار بود.

گروه نيواک در اين کنسرت درخشان که به دو بخش تکنوازي و گروه نوازي تقسيم شده بود، آثاري از رپرتوار زهي را در معرض ديد گذاشت که تمامي آنها براي اولين بار در ايران اجرا ميشدند. آثاري که بخشي از آهنگسازان آنها نيز براي مخاطبان ايراني ناآشنا و ناشناخته بودند.

کنسرت با تکنوازي ويلن گلريز زربخش و اجراي سونات شماره 4 اثر اُژن ايزايي (Eugene Ysaye) که در سه بخش تصنيف گرديده بود آغاز گرديد. اثري که درعين زيبايي به غايت دشوار و طولاني مينمايد. ايزايي که بلحاظ سبک شناسي در زمره آهنگسازان نئورمانتيک محسوب ميگردد، اکثريت تکنيک هاي قابل اجراي کشف شده تا زمان خود را در تصنيف اين اثر به کار برده است. زربخش نيز در اجراي اين اثر بسيار توانا عمل کرده و جداي از اتفاقات معمول در يک کنسرت حرفه اي مانند ليز خوردن انگشت در اثر تعرق يا موارد جزئي و کاملا قابل اغماض نظير اين موارد، نکته اي نبود که بتوان انگشت ملامت را به سمت آن نشانه گرفت. سونوريته عالي، کوک دقيق، آرتيکولاسيون هاي بي عيب و نقص و منطبق بر نوشتار آهنگساز، رعايت اصول سبک شناسي اثر منطبق بر ساختار هاي سبکي دوره رمانتيک، آرشه کشي هاي صحيح و بجا، رعايت دقيق جمله بندي و حفظ توازن صدايي در روند شکل گيري ملودي از موارد اصولي و پايه اي اين اجرا بودند که به درستي و با وسواس بسيار زياد رعايت شده بودند و همين نکات، اجرايي مطلوب و بي عيب و نقص را در معرض قضاوت قرار ميداد. البته اين اعمال وسواس وي در زمينه سرپرستي گروه نيز نتيجه اي درخور در بر داشت که در بخش تشريح قسمت گروه نوازي به آن پرداخته خواهد شد. از نکات جالب توجه اجراي زربخش از اين قطعه اين بود که اثر در سه موومان نگاشته شده و بعنوان قطعه اي براي ويلن سولو بسيار طولاني مينمايد. اما اجراي بي عيب و نقص و توانايي بالاي نوازنده از اين اثر به هيچ عنوان احساس خستگي و کسالت را در شنونده ايجاد نمينمود.

دومين قطعه اي که در اين کنسرت به اجرا درآمد سونات فانتزي براي ويلنسل تنها اثر آرام خاچاطوريان بود که ژابيز زربخش با اجراي آن لياقت، صلابت و يکه تازي خود را در نوازندگي ويلنسل به رخ سايرين کشيد. اجرايي سراسر قدرت و توانايي و نيز ظرافت عجين شده با زيبايي و لطافت موسيقايي و هر آنچه که يک نوازنده ميتواند از يک قطعه ارائه دهد. هستند اجراهايي از نوازندگان خوش نام و آوازه که در يک بخش مشخص از يک اثر دچار اشتباه و نقصان ميشوند. بطور مثال در همين اثر و در قسمتي که ملودي با سرعتي قابل توجه در قسمت پائين گريف اجرا ميگردد، زربخش بدون هيچ خطايي و با دقتي وصف ناشدني براستي که خوش درخشيد. نکته اي وجود نداشت که بتوان آن را کوتاهي يا غفلت ناميد. چنان اجرايي که انگشت تعجب بر دهان مخاطب فرو برده و مخاطب را در شوک از اين همه عظمت در نوازندگي از دختري که هنوز دهه سوم زندگي خود را سپري نکرده است فروميبرد، آنهم در سرزميني که تنها انتظار مخاطبان از نوازندگان سازهاي زهي رعايت نسبي کوک و ريتم راست و اصول ثانويه اي مثل بالانس و سبک شناسي مدتهاست در کنسرتهاي رسمي و غير رسمي بدست فراموش سپرده شده است. در کل و در اين اجرا زربخش بدون ذره اي خطا يا اشتباه و با پايبندي دقيق به خواست آهنگساز ظاهر شد و اثر را در منتها درجه حرفه اي ممکن عرضه نمود.

قطعه اي که زينت بخش سومين قسمت از بخش تکنوازي هاي اين کنسرت بود کادانس براي ويولا سولو اثر آهنگساز برجسته معاصر لهستاني – کريستف پندرسکي – بود که توسط سروش شاه محمد اجرا شد. وي نيز مانند دو همگروهي خود بدون هيچ نقص و ايرادي و با مهارتي فوق العاده، زيبايي هاي قطعه پندرسکي را جذاب تر نمود و اجرايي فراموش نشدني را به شنوندگان خود تقديم کرد.

بخش دوم برنامه که به اجراي آثار مجلسي براي تروي زهي اختصاص داشت، زمينه اي شد براي عرض اندام وخودنمايي اين گروه در اجراي موسيقي مجلسي. کوک هاي دقيق، بالانس هاي صوتي فوق العاده حساب شده و هماهنگ بين اعضاي گروه نشان از انسجام قابل توجه بين نوازندگان و ساعتها تمرين بي وقفه داشت. دو تريوي زهي از فرانتس شوبرت و آلکساندر برودين نماد کاملي از همکاري گروهي و انسجام دروني يک گروه موسيقي بود. بويژه تريوي زهي الکساندر برودين که اجراي کمترين اختلافي با يک ضبط حرفه اي از يک گروه شناخته شده و مشهور بين المللي نداشت. تو گويي در مقابل يک سيستم پخش صفحه بي عيب و نقص نشسته اي و به اجرايي مشهور گوش ميسپاري. عاري از هر نوع فرد گرايي رايج در گروه هاي ايراني که هر نوازنده تمايل غريبي دارد به اينکه به جاي توجه به صدادهي گروهي تنها به نمايش بخش هاي مرتبط با خود بپردازد حتي موقعي که نقش همراهي کننده را بر عهده دارد. اما در اجراي گروه نيواک هر نوازنده نقش خود را به درستي و در رابطه با سايرين به عالي ترين وجه ممکن ايفا مينمود. نکته اي که در اجراي تريوي زهي شوبرت بسيار مورد توجه واقع شد بود دقت نوازندگان اين گروه به يکسان بودن آرتيکولاسيون هاي مرتبط با قسمتهاي تکرارشونده در قسمت روندوي اين اثر بود. در تمامي قسمتهاي روندو که تکرار ميشوند و به ترجيع بند معروف ميباشند، تمامي موارد مرتبط با اجرا، تمپو، نوانس و ديناميک ها دقيقا يکسان و عاري از هر گونه تغيير غير لازم بودند.

پايان بخش اين کنسرت نيز يک دوئت براي ويلن و ويلنسل اثر اروين شولهف آهنگساز اهل کشور چک بود. اجراي اين اثر نمونه بارزي از درخشان بودن نتايج تمرينات گروهي طولاني مدت بود. دو خواهر که هر کدام استعدادهاي يگانه اي در زمينه نوازندگي ساز خود هستند، چنان در اجراي اين اثر قابل نمودند که گويي يک روح هستند در دو بدن. سوال و جواب هاي بي عيب و نقص چنان حرفه اي و خوش صدا مينمودند گويي يک ساز با گستره صدايي بيش از 5 اکتاو در حال اجراي قطعه اي دو صدايي است. اين دو خواهر به قدري صداي ساز و توانايي هاي يکديگر را ميشناسند که به اصطلاح معروف چشم بسته نيز ميتوانند صداي همديگر را پيدا کنند. و قطعا اين امر ميسر نميشود مگر با سالها تلاش و تمرين در کنار يکديگر و بدست آوردن شناختي کامل از طرف مقابل.

البته اين کنسرت عاري از خطا نيز نبود. اما نه در متن، که در حاشيه. در بروشور اين برنامه هيچ اطلاعاتي از آثار اجرا شده در کنسرت موجود نبود. برخلاف اطلاعاتي در درباره آهنگسازان و نوازندگان. اطلاعاتي که ميتوانست موجب آشنايي بيشتر مخاطبان با آثار و زمينه هاي منجر به خلق آنها شود. اما دريغ از توجه به اين نکته. نکته ديگر نيز در شيوه نگارش متن داخل بروشور برنامه است. اعراب گذاري ها که توسط طراح گرافيک و هنرمند قابل ايراني شروين پاشايي اعمال ميشوند و در تمامي بروشور هايي که توسط وي طراحي ميشوند و اتفاقا زيبا و مرتبط با موضوع کنسرت هاي هستند قابل مشاهده اند، به لحاظ ادبي زايد و در بسياري موارد مشکل ساز هستند. به طور مثال کلمه "برايِ". اين کلمه يک حرف ربط است و نيازي به درج کسره ندارد به نحوي که با اضافه نمودن کسره به اين لغت بار معنايي اضافه اي به آن تحميل ميشود که ميتواند در القاي معني ايجاد اختلال کند. و يا عبارت "سوناتِ فانتزي" در حاليکه اين عبارت يک عبارت انگليسي است و نيازي به اعراب گذاري که مختص زبان هاي عربي و فارسي است ندارد و اعراب گذاري براي اين دست لغات تنها به لبخند معنادار خواننده ميانجامد.

اينکه گروه نيواک از تصور و استاندارد هاي موسيقي تکنوازي و مجلسي ايران در زمينه نوازندگي سازهاي زهي بسيار فراتر است شکي نيست. به قولي "ميان ماه من تا ماه گردون ، تفاوت از زمين تا آسمان است". تفاوت ميان کيفيت صداي اين گروه و نوازندگان آن با ساير نوازندگان زهي در ايران نيز غير قابل وصف و اندازه گيري ميباشد. حتي استادان بنام و مشهور سازهاي زهي در ايران بايد سالها تلاش بي وقفه و حرفه اي نمايند تا بتوانند به اين حد از خبرگي و تسلط بر ساز هاي خود برسند ضمن اينکه دانش و سواد تئوريک و تاريخي و بدنشناسي اعضاي نيواک نسبت به مقوله موسيقي کلاسيک در جايگاهي است که انگشت شماري از ساير نوازندگان توان همپايي با آنان را دارند.

در انتها حضور و وجود نوازندگان و اساتيدي از اين دست در کشوري مانند ايران نعمتي است محتاج شکر هر روزه. نوازندگاني که با سعي و تلاش شخصي و بدون وابستگي به نهاد هاي آموزشي در ايران به چنين رشد و بلوغي در زمينه نوازندگي دست يافته اند مستوجب بر سر گذاشتن چون تاجي جواهر نشان بر سر موسيقي کلاسيک ايران هستند.

در نهايت نيواک را ميتوان در يک عبارت خلاصه نمود:

"يک نمونه ايده آل از آنسامبلي در حد استاندارد هاي جهاني."