نقد نمايشگاه فريده شاهسواراني

01شهريور1391

ما براي آنکه بتوانيم ديگران را آزاد کنيم ابتدا بايد خود را آزاد کنيم.[1]
 
فريده شاهسواراني در آخرين ويدئو اينستاليشن خود که در گالري آن به نمايش درآمد، دو اثر ويدئويي کوتاه را به همراه چند قاب پر شده از عکس هايي که به صورت Grid در کنار يکديگر چيده شده بودند را به همراه چيدماني از يک لابيرنت سياه و اجرايي با پنج اجراگر دختر با عنوان "خواهم آمد" به نمايش درآورد. نکته حائز اهميت در اين اثر نگاه جديدي است که از سوي يک زن به محيط پيرامون خود مطرح ميگردد. نگاهي که در ساير آثار به نمايش در آمده از ديگر هنرمندان زن عرصه هنرهاي تجسمي که با دغدغه هاي جنسيتي همراه بوده تا کنون با نوعي نگاه دگر جنس ستيزي يا جامعه ستيزي همراه بوده. برخوردي که تا حد قابل توجهي بر خصومت و نوعي پرخاشگري در مقابل جنس مقابل (مرد) استوار بوده.
 
اما نگاه شاهسواراني به مقوله بسيار مهم محدوديت هاي فردي و اجتماعي زنان در عرصه هاي گوناگون حامل نوعي نگاه ريشه اي تر است. نگاهي نزديک به تلقي مارکسيستي از فمينيسم. وي در اثر اخير خود به نکته بسيار مهمي ميپردازد که تا کنون کمتر توجهي به آن شده است. تحديد زنان پيشرو وخواهان گسستن از قيد و بندهاي بيشتر سنتي تا مذهبي از سوي همجنسان واپس گراي خود و نيز چارچوبهايي که خود زنان تحت تاثير قراردادهاي اجتماعي براي خود ميسازند و درون آن محبوس ميگردند.
 
ويدئوي اول وي که به عنوان يک فيلم کوتاه مستقل در فستيوال فيلم مسکو نيز شرکت جسته است، داستان زني سپيد پوش را روايت ميکند که به دنبال رهايي از هزارتويي است که در آن محبوس است و راه فراري براي خود جستجو ميکند. هزارتويي که در کنج هاي تخت آن زناني با پوشش سنتي سياه ايستاده و نقش بازدارندگي براي وي ايفا ميکنند.
 
ويدئوي دوم وي که در فضاي داخلي چيدمان به نمايش درآمده بود، زني با پوشش غالب مشکي را در فضايي که از اتاقهاي آجري بي سقف ساخته شده را به تصوير ميکشيد که با دستان خود به دور خويش ديواري ميکشيد.
 
هنرمند با استفاده از عناصر ساده بصري چون سياهي و سپيدي، کنج هاي تخت در فضاي معماري و حرکت هاي پرتنش نقش اول، به نوعي سمبوليسم ساده و قابل قرائت متوسل ميشود. زنان سياه پوش با لباسهاي سنتي زنان جنوب نشانه ارتجاع حاکم بر فضاي زنانه است که در کنج هاي تخت فضاي معماري و در مقابل زني سپيد پوش قرار گرفته اند و مانع رهايي وي از هزارتوي محدوديت هاي اجتماعي ميگردند.
 
شاهسواراني به طور مشخص با اين اثر خود به مسئله اي ميپردازد که يادآور اصرار زنان جا افتاده در جوامع توسعه نيافته فرهنگي چون کشور هاي عربي، آفريقايي و حتي مناطق کرد زبان بر ختنه نمودن دختران خردسال و نوجوان است. عملي که توسط خود زنان و به اصرار مادران انجام ميگيرد.
 
[1] درباره مسئله يهود، کارل مارکس، ترجمه مرتضي محيط، نشر اختران-1381،