آسمان خاکستري
نگاهي به نقاشي هاي مرتضي پور حسيني و ليلي رشيدي در گالري راه ابريشم.
هرگاه نسل نويي پابه به عرصه حضور ميگذارد، سؤالها و دغدغه هاي جديدي را مطرح ميسازد. دغدغه هايي که هرکدام به تنهايي نمايانگر پرسشهايي هستند که براي يافتن جوابهايشان نياز به تدقيقات فراواني است و حال پس از گذشت سي سال از تغيير سيستم حکومتي شاهد حضور نسل جديد هنرمندان عرصه هنرهاي تجسمي هستيم. نسلي که نه رخدادهاي اواخر دهه 50 را ديده است و نه سالهاي جنگ را در دهه شصت از نزديک لمس کرده است. نسلي که با حضور آرام خويش در عرصه هنر ايران نويد بخش تغييرات عمده و بنياديني در اين عرصه است. نسلي که دغدغه هايي جدا از دغدغه هاي نسل هاي پيشين دارد. دغدغه هايي همچون مسئله هويت يابي و تقابل عناصر فرهنگي در زندگي نوين.
مرتضي پور حسيني و ليلي رشيدي از هنرمندان متعلق به نسل جديد هنر معاصر ايران هستند که با قدمهايي استوار پا به عرصه هنر حرفه اي ايران گذاشته اند. اين دو هنرمند با عرضه آثار نقاشي خود که از اول آبان سال جاري در گالري راه ابريشم به نمايش در آمده است، اولين قدمهاي حرفه اي خود را با حضور در مسابقاتي چون «جشنواره هنرهاي تجسمي دامون فر» و «مسابقه نسل نو هنر ايران، گالري هما» در سال هاي گذشته برداشته و اکنون در گالري راه ابريشم، ارائه آثار خود به صورت مستقل را تجربه ميکنند.
اولين نکته اي که که در بدو ورود به گالري، بيننده را به خود جلب ميکند، تکنيک قوي به کار رفته در آثار است. در اين نمايشگاه که يازده اثر رنگ و روغن از اين دو هنرمند به نمايش در آمده است، شاهد دو نوع برخورد با فصاهاي زندگي زندگي هستيم.
پور حسيني در پنج تابلو خويش، با مراجعه به عکسهاي يادگاري موجود در آلبوم هاي عکس قديمي و ترسيم آنها بر روي بوم، به خاطرات سپري شده اي اشاره ميکندکه ميتواند براي هرکسي آشنا باشد. با اين تفاوت که نحوه برخورد وي با اين فضاهاي نوستالژيک، برخوردي فراواقعي است. پور حسيني با استفاده از ترسيم سگ شکاري در فضاي نوستالژيکي که يادآور عکسهاي قديمي با پس زمينه هاي مذهبي هستند به خلق فضاهايي دست ميزند که در زندگي واقعي هيچگاه قابل مشاهده نيستند. در واقع حضور يک سگ شکاري در قاب عکس خانوادگي به عنوان يکي از اعضاي خانواده و با ژستي انسان گونه همراه با پس زمينه اي متشکل از عناصر معماري مذهبي همچون مناره و يا طاقديس، اتفاقي است که هيچگاه واقع نميشود. يا عکس دسته جمعي عده اي شکارچي گوزن همراه با گوزني شکار شده، مقابل مکاني متبرکه، امري است که صرفا زائيده تخيل پور حسيني است.
برخورد انسانگونه پورحسيني با سگ را ميتوان نگاهي فرامعنايي به اين موجود ارزيابي کرد. حضور سگي با ژستي انساني همراه با مردي در پس تصوير تمام رخ و بي اعتنايي از يک زن با پس زمينه اي از اماکن و خط نوشته هايي مذهبي، سگهاي مزرعه حيوانات «جورج اورول» را به ذهن متبادر ميکنند. اما اينبار با روايتي ايراني از اين اثر ادبي. حضور هميشگي نگهباناني با پس زمينه مذهبي در کنار فرهنگ مرد سالار ايراني، وجهي فمينيستي به اين اثر ميبخشد.
در ديگر آثار نيز حضور سگهايي که در رابطه با عناصر نوستالژيک تصوير شکل ميگيرند، تداعي گر تحت نظر بودن انسانهاي جامعه از سوي نيروهاي امنيتي هستند. چه آنجا که سگ به عنوان عضوي از خانواده در عکس کودکاني همراه با مادر خويش به ايفاي نقش ميپردازد و چه در تصويري که سگي سياه در ميانه دو نقش تصويري قهوه خانه اي در پس زمينه عکس خانوادگي قرار گرفته است. حضور اين موجود، فضايي غير صميمي را رقم ميزند که ناشي از ديد هنرمند نسبت به حضور عواملي در جامعه است که قاعدتا بايد نقش نگهبان و محافظ را ايفا نمايند. اما حضور نا مأنوسشان چنان در تصوير غير طبيعي جلوه ميکند که بيننده را از حضورشان آزار ميدهد.
دغدغه هويت انسان امروز در آثار ليلي رشيدي به وضوح قابل مشاهده است. رشيدي در شش اثر به نمايش درآمده خويش در اين نمايشگاه، انسانهايي را به تصوير ميکشد که از ديده شدن پرهيز ميکنند. انسانهايي که در فضاهاي خصوصي خود، تمايلي به ديده شدن ندارند و آگاهانه خود را در پس اشياء يا شيشه هاي مات پنهان ميکنند و يا پشت به بيننده نموده و از فاش شدن هويت خود اجتناب ميورزند. افرادي هم که قابل رؤيتند يا در خواب فرو رفته اند و يا تصويري نا مشخص از آنها ارائه شده است. تنها در يک مورد کودکي که لباس عروسي بر تن دارد، در اتاق خويش و در کنار عروسکي برهنه با نيم رخي بي تفاوت قابل شناسايي است. وي هويت انسانهاي خود را از ديد بيننده مخفي کند و آنها را در فضاهاي خصوصي همچون اتاق خواب و يا در مقابل آينه و پشت به مخاطب نشان ميدهد. در مواردي هم که صورت انسانهاي آثار وي قابل مشاهده هستند، يا کودکاني غرق در خوابند و يا بخشي از چهره آنها توسط اشياء از ديد مخاطب مخفي شد است. چنين برخوردي نشان از تمايل انسانهاي وي به عدم شناخته شدن دارد. دليل اين امر را نيز شايد بتوان در شرايط روز جامعه جستجو نمود. شرايطي که نه تنها فضايي خاکستري را شامل ميشود، بلکه انسانهاي اطراف ما نيز بنابر دلايل متعددي خواهان ناشناخته ماندن هستند.
رشيدي با استفاده از رنگ خنثي خاکستري در پس زمينه آثار خود، به خلق فضاهايي گرفته و سنگين مبادرت ورزيده و بدين وسيله بيننده را با فضايي آميخته با بي تفاوتي و يأس مواجه ميسازد. فضايي که ميتواند نشاني از تأثير محيط زندگي امروز بر هنرمند باشد.
حضور فضاهايي چنين سنگين و آميخته با يأس و بدبيني در بين آثار هنرمندان نسل جديد به وضوح قابل مشاهده است. پورحسني و رشيدي نيز از اين فضاها براي خلق آثار خويش مدد گرفته و بدين وسيله نحوه تأثيرپذيري از محيط اطراف خود را در آثارشان نشان ميدهند. فضاهايي که براي اکثر اهل فرهنگ اين روزگار قابل درک بوده و با آن درگير هستند. عدم حضور رنگهاي تند و گرم و استفاده از رنگهاي خنثي، کدر،سرد و تيره در آثار هنرمندان ايراني، علي الخصوص هنرمندان نسل جوان، زنگ خطري براي همگان محسوب ميشود. چرا که اگر هنرمند را روح زنده و آگاه جامعه و نيز دماسنجي متأثر از اتفاقات و فضاي حاکم بر هر جامعه اي به حساب بياوريم، حضور فضاهاي مذکور در آثار هنرمندان ايراني، نشاندهنده حاکميت فضايي سنگين، مأيوسانه و خفقان آور در جامعه است.
باشد که روزي شاهد استفاده از رنگهاي پر تلألو در آثار نقاشان ايراني باشيم.