تأثير نگاه فرد محور سرمايه دارانه در نمايشگاه گرداني جعبه اجرا
نمايشگاه گرداني جعبه اجرا بر خلاف ادعاهاي متولي خود نه تنها دموکراتيک نيست بلکه خيمه شب بازي مضحک اما هوشمندانه اي از نظام سرمايه داري و نقش آن در کنترل بازار هنر است. نظامي که سعي دارد هر فرآيندي را با تبديل به کالا نمودن آن به فروش برساند و حتي از کالا نمودن بزرگترين دشمنان خود نيز در نميگذرد. چنانکه به قهرمان انسانگرايي چون ارنستو چه گوارا رحم نکرده و با چاپ پوستر و عکس وي بر پيراهن، ليوان، زير سيگاري و غيره، وي را از نماد مبارزه عليه نظام سلطه به عروسک زيبا و بي خاصيتي براي فروش تبديل ميکند. اين نظام از هنر هاي تجسمي و نحله هاي مبارزه گر آن نيز در نميگذرد. هنر مفهومي که در دهه 60 و 70 ميلادي ترک تاز و پرچم دار مبارزه عليه کالايي شدن هنر بود و سعي در غير قابل فروش کردن اثر هنري داشت، امروزه به کالايي قابل فروش در دست دلالان و سوداگران هنر به کالايي سخيف اما شيک براي خريد و فروش و کسب سود بيشتر تبديل گرديده است.
نظامي که متفکراني چون فوکوياما به واسطه تئوري "هر نفر يک رأي" از برترين نظام موجود بودن آن ياد ميکنند. نظامي که جهان را به دو دسته زورمند و ضعيف تقسيم نموده و ضعيف را محکوم به فنا ميداند. نظامي که Globalization را جهاني شدن معرفي مي کند ولي در عمل به جهاني سازي و در يک کلام به آمريکايي سازي اعتقاد دارد.
سرمايه داري با نفوذ در عرصه هاي منتقد خويش مانند هنر پيشرو و با ترفند هاي خوش رنگ و لعاب به استحاله اين دست مقولات معترضانه پرداخته و با تئوري هاي عوام فريبانه سعي در تملک و به گند کشيدن آنها دارد تا شير بي يال و دم و اشکمي بيافريند که به واسطه وجودش هم پز دموکراتيک بودن نظام خود را بدهد و هم با خطر جدي اي از سوي آن مواجه نباشد.
نمايشگاه گرداني جعبه اجرا نيز از اين قائده مستثني نيست. متفکر و متولي اين نمايشگاه هم با اتخاذ سياست هاي دوگانه، در عين تلاش براي دموکراتيک جلوه دادن آن سعي در پيشبرد اهداف سرمايه دارانه خود دارد. وي که نئوليبرال معتقدي است و در اعتقاد خويش نيز بسيار راسخ است، با طرح اين نمايشگاه تلاش گسترده اي را در راستاي هر چه خصوصي تر و غير قابل دسترس نمودن هنر معاصر و پيشرو آغاز نموده. در حقيقت مدافعين اين نوع تفکر ميخواهند بسيار شيک و با پنبه سر هنر معاصر را که اساسا معترض و خواهان اتحاد معترضين در راستاي مقاومت در مقابل نظام سلطه است را بِبُرّند.
خوشبختانه مستندات بسياري نيز در اين رابطه وجود دارد. مهمترين مستندات اين ادعا متوني هستند که در توصيف اين نمايشگاه براي هنرمندان فرستاده شده است.
در متني که با نام Call-for-Artists1.pdf و به منظور فراخوان براي شرکت هنرمندان در اين نمايشگاه فرستاده شده و بر روي سايت گروه www.cutartists.com موجود است، نکاتي هستند که نمونه هاي خوبي براي اثبات اين مدعا ميباشند.
در پاراگراف اول صفحه 3 اين متن با عنوان" آيا هنرمندان اين نمايشگاه گزينش ميشوند؟" نکاتي وجود دارد که عليرغم ادعاي نويسنده بيانگر گزينشي عمل کردن متوليان آن است. آنجا که ميگويد "به خاطر محدوديت بودجه و زمان مجبوريم به سي هنرمند که کارشان انتخاب ميشود جعبه رايگان بدهيم و بقيه اگر ميخواهند بايد يا خودشان جعبه را بسازند يا از ما بخرند"، شديدا مسئله سوبسيدهاي دولتي وزارت ارشاد به هنرمندان خودي و يا حتي طرح هدفمندي يارانه ها به ذهن متبادر ميشود. تو گويي اين جملات دارد از زبان سخنگوي دولت يا معاونت سينمايي يا هنري وزارت ارشاد خطاب به هنرمنداني که با سياست هاي کلي و فرهنگي نظام مشکل دارند و سوبسيد هاي فرهنگي و مالي شامل حال آنها نميشوند بيان ميشود. کليات مطالب طرح شده موجود در اين پاراگراف از وجود هيئت تشخيصي خبر ميدهد که اعطاي سوبسيد جعبه هاي رايگان به عهده آنها و بر اساس سليقه آنها صورت ميپذيرد و اين يعني نقض دموکراتيزم مورد ادعا در اين نمايشگاه از سوي متوليان آن.
آآآاااااااهعاسشيآ
در موردي ديگر در پاراگراف دوم با عنوان "ايده پشت اين شيوه نمايش آثار چيست؟"، چنين جواب ميشنويم: "دموکراتيک کردن نمايشگاه گرداني!" و يا در جايي ديگر که ميگويد: "هر بازديد کننده به تنهايي به درون جعبه اجرا خواهد رفت و آنچه را نمايشگاه گردان براي او انتخاب کرده خواهد ديد."
اين ادعاي مغز متفکر اين نمايشکاه است. در واقع مخاطب بايد از بين آثاري که برايش انتخاب شده انتخاب کند و اين يعني انتخاب با چشم بسته و تنها با اتکا بر شنيده ها يا دانسته هايي از پيش درباره سابقه افراد. در اين ميان چه کساني کارشان ديده نميشود؟ هنرمندان جوان و ناشناخته اي که ممکن است کارشان خوب باشد اما چون اسم شناخته شده اي ندارند کارشان و انتخاب هايشان ديده نميشود.
ويا در جاي ديگر در متن نوشته شده: " اگر بيشتر اين هنرمندان يا همان انتخاب کننده ها به اين نتيجه برسند که کاري ضعيف است و ارزش نمايش ندارد آنرا در نمايشگاه گرداني خود لحاظ نکرده و احتمال ديدن آن کاهش ميابد."
يادمان نرود که يک هيأت انتخاب اوليه کارها را يک بار فيلتر کرده اند و به کارهاي بهتر يا در واقع متناسب با سليقه خود جعبه مجاني داده اند. هر کس هم که جعبه مجاني به وي تعلق نگرفته پول خريد يک جعبه را پرداخت کرده. پس اگر کاري ضعيف بوده و انتخاب نشده، صاحب آن براي نشان دادنش پول پرداخت کرده. از سوي ديگر احتمال اينکه کارش در کنار کار هاي کساني که معروف هستند نمايش داده شود هم غير ممکن است. چون معروفها کار ضعيف را در کنار کار خود نمايش نميدهند. مخاطب هم که حاضر نيست امتياز يک بار ديدن آثار را با ديدن آثارهنرمندان غير معروف و ضعيف از دست بدهد. پس کسي که کارش ضعيف است، هم پول داده و هم کارش ديده نميشود و اين يعني حذف ضعيف بدون اينکه وجدانمان از اين حذف ناراحت گردد. در حالي که نمايش آثار هنرمنداني که هنوز به استحکام و قدرت سايرين دست نيافته اند، باعث رشد و شکوفايي و بهتر شدن آثارشان در آينده ميشود و در واقع نمايش آثارشان در بين هنرمندان مشهور و معروف باعث ترقي آنها ميگردد.
در ضمن مدت نمايش آثار که 15 دقيقه است، ارجاعي است به جمله معروف اندي وارهول که هر انساني به مدت 15 دقيقه معروف و مورد توجه واقع ميشود.
نکته ديگر آنکه نمايش آثار در هر بار فقط براي يک نفر انجام ميگيرد. چرا؟ پس عموميت ديدن آثار هنري و حق لذت بردن مخاطب از آثار متنوع هنري چه ميشود؟
باگسترش اين تفکر بايد درِ موزه ها و گالري هاي هنري را بست و آثار را فقط يک عده خاص که پول ميپردازند ببينند. اين مسئله مؤيد وابستگي ذهني متولي نمايشگاه به ماتيو بارني و هرچه خصوصي تر کردن هنر است.
متوليان نمايشگاه خود را مدافع دموکراسي ميدانند و اين شيوه خود را بهترين وجه نمود دموکراسي تلقي ميکنند. اما کدام دموکراسي؟ از شما ميپرسم: تعريف شمايگان از دموکراسي چيست؟ چرا عموميت دين آثار براي همگان را از مخاطبان خود سلب ميکنيد؟ چرا هرکس بايد آثاري را ببيند که به انتخاب شما و ديگران بوده است؟ چه مرجعي به شما اين حق را ميدهد که براي انتخاب افراد محدوده تعيين کنيد؟ مگر شما يا هنرمند- نمايشگاه گردان، شوراي نگهبان هستيد که براي انتخاب شدن از قبل انتخاب ميکنيد تا از ميان منتخبين شما انتخاب کنند؟ لابد ميگوييد اين شرط نمايشگاه ماست. پس ما تعيين ميکنيم که چطور باشد. هر کس هم نميخواهد ميتواند شرکت نکند. بسيار خوب، پس حاکميت هم حق دارد بگويد اين شرايط زندگي در اين کشور است هر کس نميخواهد يا برود يا به هر شکلي سرکوب ميشود. اگر اينطور است پس چرا به شرايط انتخابات در ايران اعتراض داريد؟ چرا نتيجه انتخابات را نمي پذيريد؟ شما که خود داريد به همان شيوه رفتار ميکنيد.
شما به برابري انسانها اعتقاد داريد؟ بلي من ميگويم شما به برابري انسانها اعتقاد داريد. اما معتقديد بعضي ها از بعضي هاي ديگر برابرترند. ميدانيد چرا؟ چون همچنان درگير ذهنيت هاي اشرافي گري و تمايزات طبقاتي هستيد. في الواقع ديکتاتوري بد است. اما براي طرف مقابل نه براي شما. به قول معروف "مرگ خوب است اما براي همسايه "
از شما مخاطب گرامي ميپرسم: آيا شما در اين نمايشگاه از دموکراسي واقعي چيزي حس ميکنيد؟