آقای دکتر رئیس دانا سلام.
جوابیه شما (یا چنانکه خود آنرا نفی کرده اید، جوابیه کانون نویسندگان ایران) به نقد و ایراد صادق افروز در واکنش به بیانیه تبریک به اصغر فرهادی را کمی دریتر از موعد دیدم ولی جوابش را ضروری دانستم.
اینکه نظر صادق افروز را چقدر صحیح میدانم یا جواب شما را چقدرفنی و تکنیکی و دقیق یا صرفا از روی عصبانیت و چه و چه را مطرح نمیکنم زیرا که جای این گونه مباحث در این کوتاه نمیگنجد. صرفا دغدغه ای را بیان میکنم که باعث شده سالهای طولانی از جایگاه کانون نویسندگان به عنوان مدافع آزادی بیان و اندیشه و مبارز عرصه مقابله با سانسور و سانسور چیان دفاع کنم و از دوستی با اعضای آن خشنود و خرم باشم. آقای رئیس دانای عزیز: تنها ایراد من به کانون در این مورد خاص باز میگردد به تخطی کانون از اصول و مواد مندرج در منشور و اساسنامه آن. همان که خودتان نیز در جوابیه تان اشاره کرده اید. "از نظر کانون فقط کسانی که کارگزار سانسور و قدرت فرهنگی بوده اند جایی در کانون نخواهند داشت."
خاطرم میاید وقتی محمد قوچانی اصلاح طلب همراستا با سیستم سانسور به تخطئه کانون پرداخت که چرا در سوگ قیصر امین پور مرثیه نمیخواند یا بیانیه تسلیت نمیدهد و از همینرو کانون را متهم نمود به دیکتاتوری و قائل شدن تبعیض بین نویسندگان غیر همفکر و اینکه کانون نهادی است ایدئولوژیک و نه صنفی، خیلی از دوستداران و هواداران کانون منجمله نگارنده، لذت بردیم از جوابیه کانون مبنی بر اینکه امین پور در بدو کار خود با حوزه هنری و صدا و سیما و دفتر برنامه ریزی درسی و چه و چه همکاری مینموده است و این یعنی همکاری با دستگاه و سیستم سانسور و کانون از چنین افرادی نه حمایت میکند و نه کاری دیگر. آقای رئیس دانا داستان درگیری کانون و خانواده زنده یاد گلشیری بر سر عدم حمایت کانون از ...... نویسنده شمالی که توسط دادگاه مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود و محکوم شده بود و عذر موجه کانون مبنی بر همکاری وی با صدا و سیما که مسئول مستقیم و راس دستگاه سانسور است در عدم صدور بیانیه را هم شنیده ایم و با آنکه تعجب کردیم اما از این دفاع جانانه کانون و تخطی نکردن از پایبند ماندن به دفاع از آزادی بیان و مقابله با سانسور خشنود شدیم.
آقای رئیس دانا به ما حق بدهید شوکه شویم و سرافکنده از حمایت و عرض تبریک کانون به اصغر فرهادی. میدانید چرا؟ میدانم که میدانید. میدانم که میدانید بهرام بیضائی که عضو کانون هم هست مدتهاست که مجوز کار کردن نمیگیرد. بیضائی هم هیچگاه با صدا و سیما همکاری نکرده. اما آقای رئیس دانای عزیز میدانید که اصغر فرهادی مدتهای مدید با صدا و سیما کار میکرد و سریال میساخت؟ داستان یک شهر را یادتان هست که در دو سری متفاوت ساخته شد؟ سریال دیگری که درباره چند دانشجو بود که در تهران با هم زندگی میکردند، (روزگار جوانی). آنهم در دو سری مختلف نوشته، کارگردانی و پخش شد. میدانستید کارگردان هر دوی این ها و تعدادی دیگر نیز اصغر فرهادی بوده؟ آیا این همان همکاری با دستگاه سانسور و کارگزار سانسور و قدرت فرهنگی نیست؟ دیگر کاری نداریم که فرهادی بر اساس چه معیار ها و اصولی میتواند فیلم بسازد و به اسکار برود و جایزه بگیرد و برگردد و دوباره به کار ادامه دهد. کاری نداریم که کانون برنده شدن خرس طلایی را تبریک نمیگوید. کاری نداریم که شیر نقره شیرین نشاط در 2 سال پیش در ونیز را تبریک نمیگوئید و فقط اسکار اصغر را تبریک میگوئید. مثل اینکه این اسکار اصغر واقعا تخم دوزرده عجیبی است که حتی کانون را به عدول از اصول خود وا میدارد. دریغا.
سخن کوتاه میکنم و فقط آرزو میکنم این عمل کانون (عرض تبریک به فرهادی برای اسکار) مانند سایرین و عامه ناآگاه ولی دهن بین ایران نباشد که اسکار را قله فیلم سازی میدانند. آنهم قله ای که وودی آلن برای بار چندم از گرفتن آن امتناع میکند. امیدوارم کانون توجیه مناسبی داشته باشد یا حداقل عذر خواهی کند بابت این تبعیض عجیب و غیر منطقی اش. امیدوارم.