تحریم های اقتصادی آمریکا؛ پیش زمینه حمله نظامی و ایجاد حکومت وابسته در مرکز منطقه تامین انرژی فسیلی خاورمیانه

18آبان1397

 تحریم های اقتصادی آمریکا؛ پیش زمینه حمله نظامی و ایجاد حکومت وابسته در مرکز منطقه تامین انرژی فسیلی خاورمیانه

هدف اصلی از تحریم های اقتصادی آمریکا چیست؟
 
این سوالیست که امروز خیل کثیری از کارشناسان سعی در ارائه پاسخ به آن دارند اما با حاشیه سازی به اصل مطلب پرداخته نمیشود.
برای این مساله دو سناریو قابل تصور است:
1- ترامپ، پمپئو و بولتون هدف از اعمال این تحریم ها را در وهله اول تنبیه رژیم سیاسی ایران و اجبار این حاکمیت به تن دادن به خواست های آمریکا و در وهله دوم ایجاد نارضایتی عمومی به منظور ترغیب مردم به تغییر رژیم ایران عنوان میکنند.
تجربه تاریخی و نگاهی اجمالی به شرایط اجتماعی ایران اما پاسخی دیگر به همراه دارد. اعمال تحریم ها به طور مشخص یک هدف را در پی دارد، تضعیف و ورشکسته سازی اقتصاد ایران که در قدم اول باعث ایجاد فشار و تنگنا برای عموم مردم است و در قدم دوم ایجاد نارضایتی عمومی برای پذیرش هر اتفاقی که منجر به برون رفتی ولو اندک از وضعیت فشار گردد. سوال حائز اهمیتی که باید از سیاست مداران آمریکا پرسید این است که در کدام مقطع تاریخی، اعمال تحریم های اقتصادی یا سیاسی منجر به تغییر روش در سیاست های حکومت ایران شده است، آیا تحریم های وضع شده از سوی جورج بوش پسر مانع از دستیابی حکومت ایران به تجهیزات ساخت سلاح های هسته ای شد، اصولا در چه مقطع زمانی حکومت ایران از طرق مشروع و قانونی موفق به دستیابی به تجهیزات یا اهداف مورد نظر خود شده است؟ کدام تحریم ها باعث جلوگیری از انتقال پول و تسلیحات به هم پیمانان نظامی ایران در منطقه شده است که این بار چنین هدفی محقق شود؟
واقعیت امر این است که تحریم های اقتصادی طی چهار دهه گذشته تنها به اعمال فشار به اقشار فرو دست جامعه و ایجاد فساد اقتصادی منجر شده. در طی سالهای جنگ، انتهای دهه هشتاد و سالهای اخیر، تحریم ها به ایجاد زمینه مناسب برای بیشتر شدن فاصله طبقاتی و در خود فرو رفتگی عمومی ختم شده اند. فشار های اقتصادی به قاطبه مردم، از بروز و نمود اجتماعات و تشکل های مردمی جلوگیری میکنند زیرا که مردمی که در فکر تامین و تهیه معاش خود هستند و برای امرار معاش مجبور به اشتغال در چند شغل و چند شیفت کاری هستند، فرصتی برای فکر کردن به مسائل سیاسی و اجتماعی ندارند که این امر خود به فرمان پذیری عمومی و پیروی از سیاست های غلط حاکمیت منجر شده و هر گونه اعتراض در برابر سرکوب های اجتماعی که از طرف حکومت اعمال میشوند را منتفی میکند. با توجه به این نکته میشود این مساله را بیان کرد که اگر خواست ایالات متحده یا هم پیمانانش به واقع تغییر رویکرد رژیم در برابر خواستهای عمومی بود، بهترین شیوه حذف هر گونه تحریم و اعمال فشاری در برابر ایران میبوده زیرا که نبود فشار اقتصادی بیرونی بر ایران امکان طرح مساله "دشمن" را از حاکمیت سلب کرده و شرایط سرکوب را تقلیل میدهد تا بدین وسیله امکان بروز نارضایتی داخلی در برابر شیوه های سرکوبگری حاکمیت به حداکثر خود رسیده و امکان تغییرات اساسی و تسلیم حاکمیت در برابر خواست های عمومی افزایش یابد.
اما چه دلیل اصلی ای باعث رویگردانی سیاستمداران آمریکایی و هم پیمانانش از طرح فوق میگردد و آنها را در ایجاد محدودیت های اقتصادی بر علیه ایران (در اصل بر عیله مردم) ترغیب میکند؟
نگاهی به نمونه های سالهای اخیر در کشور های به اصطلاح در حال توسعه میتواند پاسخ شفاف این سوال بنیادین را روشن نماید.
تحریم های اقتصادی آمریکا بر علیه دولت عراق به ریاست صدام حسین در دهه نود میلادی و تحریم های اقتصادی آمریکا بر علیه دولت سوریه. در مورد عراق، تحریم ها به خواست آمریکا مبنی بر حمله نظامی منجر شد، دقیقا پس از اجرای برنامه "نفت در برابر غذا". در طی این برنامه میزان نارضایتی عمومی از دولت مرکزی عراق، زمینه را برای ایجاد حداقل مقاومت در برابر تهاجم خارجی به نحوی آماده کرد که نیروهای ناتو به رهبری آمریکا با کمترین میزان مقاومت چه از منظر عمومی و چه از جانب ارتش عراق بدون کمترین مقاومتی وارد خاک عراق شدند و توانستند زیر ساختهای اقتصادی و نظامی عراق را چنان هدف قرار دهند که فاز دوم برنامه حمله نظامی با عنوان بازسازی عراق توسط شرکت های آمریکایی را محقق سازند. در طی این برنامه زیر ساختهای اقتصادی، عمرانی و نظامی عراق تخریب شده و برای بازسازی آنها شرکت های آمریکایی با عقد قرار داد های کلان به غارت منابع عراق پرداختند.
در سوریه اما به دلیل حمایت های خارجی از سوی ایران و روسیه این امر تا به این لحظه محقق نشده. پس لاجرم برای از میان برداشتن نیروی کمکی سوریه (ایران) باید ابتدا ایران از سر راه برداشته شود.
بهترین راه برای حذف ایران، تحریم اقتصادی و آماده سازی عمومی و مردمی ایران، برای حضور نظامی آمریکا در ایران است. ایالات متحده از طریق تحریم های اقتصادی و جنگ روانی و رسانه ای علیه ایران، به مقصر جلوه دادن حکومت ایران در جهت تحریم ها اقدام میکند و از این طریق آمادگی ذهنی عمومی برای ایجاد نارضایتی عمومی علیه دولت مرکزی را ایجاد کرده تا در فاز بعدی و طی حمله نظامی، با کمترین مقاومت عمومی و نظامی مواجه شود. از سوی دیگر با تقویت رسانه ای طی دو سال اخیر، توسط کانالهای ماهواره ای همچون "من و تو" و "بی بی سی" سعی در ایجاد آلترناتیو حکومتی برای جایگزینی سیاسی در ایران نموده و با حمایت مالی از سلطنت طلبان و رضا پهلوی، در حال آماده سازی عمومی برای پذیرش دولتی دست نشانده است تا در فاز سوم برنامه حمله علیه ایران (بازسازی پس از حمله نظامی و تخریب زیر ساختهای اقتصادی) به غارت و چپاول ثروت های ملی ایران پرداخته و بازار جدید و قوی ای برای شرکتهای چند ملیتی (چه از نظر عرضه کالا و چه از لحاظ تامین نیروی کار) ایجاد کند.
تحریم های جدید آمریکا علیه حاکمیت ایران بویژه معافیت هشت کشور، دقیقا همان برنامه نفت در برابر غذاست. مصاحبه اخیر مایک پمپئو با بنگاه خبرپراکنی بی بی سی فارسی و جمله کلیدی وی که "مقصر گرسنگی مردم ایران (تحریم ها)، حکومت بوده و باعث عذاب و در مضیقه گرفتن مردم، تصمیمات و تحرکات منطقه ای حاکمیت سیاسی ایران است". این مصاحبه موید نکته پیش گفته است که هدف آن آمادگی ذهنی عمومی برای حمله نظامی به ایران و جایگزینی حکومتی دست نشانده و مدافع منافع سرمایه داری جهانی در ایران است (اپوزیسیون سلطنت طلبی و رضا پهلوی که حکومت پدرش در اثبات وفاداری به آمریکا و جمهوری خواهان آمریکا، پشتوانه جایگاه آینده این بخش از اپوزیسیون در سپهر سیاسی ایران است). در واقع اپوزیسیون سلطنت طلب و مجاهدین خلق، طی سالهای اخیر با نزدیک شدن و در نهایت مشاوره دادن به جمهوری خواهان و با وعده تسلیم پذیر بودن در برابر خواستهای آمریکا، به ترغیب جمهوری خواهان در جهت اعمال تحریم ها پرداخته اند تا بدین وسیله با تحت فشار قرار دادن بدنه اصلی جامعه ایران، زمینه را برای کسب قدرت سیاسی در ایران با کمک حمله نظامی خارجی فراهم کنند. زیرا که فشار اقتصادی بر مردم، حرکت های عمومی و اجتماعی را به حداقل رسانده و اعتماد به نفس اجتماعی و خودباوری سیاسی برای تغییر از طریق نیروهای مردمی و ترقی خواه را از بین میبرد تا از این طریق زمینه برای حضور خود در راس هرم سیاسی را فراهم سازند.
2- از شواهد امر (مصاحبه ها، بیانیه ها و نامه های مقامات مختلف حکومت به افراد درجه اول نظام و اخطار آنها بابت خطرناک بودن و بی نتیجه بودن تصمیمات و سیاست های بخش تمامیت خواه نظام) چنین بر میاید که بخش مهمی از حاکمیت سیاسی فعلی ایران، با شرط حفظ امنیت خود و نقش داشتن در حکومت آینده، در جهت پیشبرد این سناریو همدست شده و از هم اکنون با قربانی کردن مردم و منافع عمومی، به همراستایی و همدستی با برنامه های ترامپ و سلطنت طلبان پرداخته اند.
نکته اساسی و البته پنهان در چنین معادله ای، گزینه امکان تغییر نتیجه این سناریو ها است. آیا میشود نتیجه این سناریو را تغییر داد؟
واقعیت امر این است که امکان تغییر چنین سناریویی فراهم است. تشکل یابی و اتحاد بین تشکل های مستقل صنفی و اجتماعی، تنها راه جلوگیری از بروز چنین فاجعه ای است. بدین معنا که با تقویت نهاد های مردمی و صنفی از طریق ایجاد تشکل های سراسری میشود جامعه را در وهله اول از یاس در برابر خودباوری سیاسی رهانید و در مرحله بعد میشود با تکیه بر نیروهای مردمی و ایجاد اتحاد و وفاق در بین آنها به سمت تغییرات بنیادین و جلوگیری از حمله نظامی حرکت نمود. وظیفه نیروهای محرک و پیشروی مردمی در تشکلهای مستقل حکم میکند با در نظر گرفتن منافع عمومی و جمعی به سمت اتحاد، یکپارچه سازی و هدفمند نمودن اعتراضات عمومی گام بر دارند.