من رای نمیدهم

25اردیبهشت1396

من رای نمیدهم
اما به کسانی که رای میدهند هم خرده نمیگیرم. دعوا هم ندارم.
بخشی از رای دهندگان کسانی هستند که منافعشان در بقای نظام سیاسی است. 
 بخشی دیگر که مخاطب این نوشتار هستند را اما درک میکنم. ولی با آنها موافق نیستم. علیرغم درک و شعور بالایی که برایشان قائل هستم. اما از اینکه بازی بودن انتخابات فرمایشی در ایران را نمیبینند ازشان دلخور هستم. 
 بقای نظام سیاسی ایران به رای مردم نیازی ندارد. آنکه باید و میخواهند از صندوق بیرون میاید. روزی خاتمی بود تا فشار بین الملل و مشروعیت نظام را پس از جنایات و فساد دوران هاشمی رفسنجانی بازیابی کند. پس از او احمدی نژاد باید میامد تا مقاصد اقتصادی نظام را تامین کند و حکومت را از زیر بار تعهد سوبسید ها (یارانه ها) رها کند و به نام او و به کام شخص اول مملکت، سیاست فشار، قدرت نظامی هسته ای و تلاش برای بستن درهای ایران به بوته آزمایش گذاشته شود. این سیاست شکست خورد و برای برون رفت از بحران حساب های بلوکه شده سران نظام، روحانی آمد تا وجهه بین المللی و بن بست روابط خارجی ایران را بگشاید. شواهد امر حکایت از ادامه همان روند دولت فعلی دارد تا مقاصد رژیم سیاسی ایران تامین شود. یعنی بنابر پیش بینی شرایط، روحانی باید بماند تا وضعیت آینده نظام تامین شود. قالیباف که سال پیش فاتحه اش خوانده شد. با رو شدن املاک نجومی و پلاسکو، از دور خارج شد تا عرصه بی رقیب بماند. اما نظام برای ایجاد شور و اشتیاق کاذب در جامعه و ضمنا کسب مشروعیت بین المللی برای قدرت یافتن در چانه زنی روابط خارجی نیاز به ایجاد هیجان در فرایند انتخابات نمایشی داشت. پس چه گزینه ای بهتر از رئیسی برای ایجاد تقابل دو تایی بین بخش مثلا ترقی خواه حاکمیت و بخش واپسگرای حاکمیت. این بازی میتواند حضور و ترغیب مردم در انتخابات را تضمین کند تا آن ابزار چانه زنی که نظام برای پیش برد خواسته هایش در روابط خارجی دارد را در اختیارش قرار دهد. اینگونه مسئولین دیپلماسی نظام میتوانند خود را به عنوان نماینده مردم در عرصه بین الملل معرفی کنند. اما از طرفی برای ماستمالی کردن خرابکاری های دولت در عرصه اقتصادی، تنها اتکا به راکد نگه داشتن وضع اقتصادی کمک نمیکند. پس روحانی از همه امکاناتش استفاده میکند تا از ترس لولویی مثل رئیسی، مردم را به پای صندوق ها بکشاند. از خاتمی و کروبی و موسوی مایه میگذارد. به قالیباف حمله میکند، رئیسی را افشا میکند، از سیاست اصلی نظام که اعدام و حذف دگر اندیشان است دستاویز میسازد، اما در هیات دولت خودش وزیر دادگستری اش (مصطفی پورمحمدی) هم پیمان و همکار همان رئیسی است. 
 پس همه اینها بازی است برای جلب رای مردم تا هم انتقادهای عمومی علیه خودش در دولت بعد را کاهش دهد (بخش عمده کسانی که رای داده اند دیگر اجازه طرح انتقاد به منتخب خود را نمیدهند چون انتخاب خودشان است. بویژه اقشار غیر روشنفکر و غیر درگیر با مسائل و تئوری های سیاسی، شما بخوانید عامه بدنه رای دهندگان.)
 در نهایت هم خامنه ای سخنرانی میکند و از سیلی سخت میگوید تا مردم را بیشتر ترغیب به شرکت کند چون به این صورت مردم فریب میخورند که خامنه ای طرفدار رئیسی است و امکان تقلب در انتخابات از طرف سپاه وجود دارد و بیشتر ترغیب به رای دادن به روحانی میشوند. 
 به این گونه میتوان کسانی را که میخواهند رای بدهند درک کرد. این بخش از جامعه و بویژه روشنفکران، از ترس بازگشت به دوران تاریک (لولو خورخوره ای مثل رئیسی) و از ترس از دست رفتن همین حداقل ها و صد البته با توهم اینکه رایشان تاثیری در نتایج نهایی داشته باشد، در این نمایش بزرگ شرکت میکنند. 
 حق دارند. کدام نیروی آلترناتیوی وجود دارد که بتواند خواستهای این افراد را براورده کند؟ کدام نیروی سیاسی جدی و خلاف جریانی امکان حضور در عرصه رقابت را دارد؟
 پس این بخش از مدافعین رای دادن، مجبورند و واقعیت این است که حق دارند که این آب باریکه را سفت بچسبند. نباید به اشان خرده گرفت. (در یک کلام، گناه دارند). 
 اما این بازی یک حسن هم دارد. و آن آموزش همگانی در رای دادن و انتخاب کردن است. آینده ایران به این آموزش نیاز مبرم دارد. اینکه مردم و روشنفکران یاد بگیرند مشارکت در امور سیاسی برایشان ضروری است. این آموزش در فردای این سرزمین بسیار تاثیر گذار است. 
اما دو بخش هستند که با هم متفاوتند. 
1- آنها که با افتخار و از سر افراط و جوگیر شدن، شده اند طرفدار افراطی روحانی. اینها وضعشان مشخص است. یا مواجب بگیر اند یا جوگیر. چشمشان را هم روی تمام ایرادات دولت روحانی بسته اند.
2- بخش دیگر آنها که بقول خودشان "مجبورند و راه بهتری برای لااقل حفظ وضعیت موجود نمیبینند. اینها بسیار قابل احترامند. میدانند دارند چه گندآبی را سر میکشند، پس یا دماغشان را میگیرند و رای میدهند یا با چشمان بسته و از سر شرمساری برگه رای را در صندوق میاندازند. انشاالله این بخش هم واقعیت را بپذیرند که رایشان در نتیجه نهایی تاثیری ندارد. آنکه باید بیاید ، میاید.
اما خواهش اصلی از تمام دوستان
آنها که رای میدهند و آنها که رای نمیدهند
 فردای انتخابات باز هم ما با هم رفیق و دوست و آشنا هستیم و با هم زندگی خواهیم کرد. به همدیگر فحش ندهیم. توهین نکنیم. 
 - رای دهندگان به مخالف شرکت در انتخابات نگویند بی عمل و بی خاصیت. نگویند اگر رای ندهی حق اعتراض نداری. هیچ کس در هیچ جای جهان با هیچ سیستمی نمیتواند حق اعتراض را از دیگری سلب کند. 
 - مدافعین تحریم، عزیزانم، آنها که رای میدهند همه شان مزدور و لجن و خائن و ... نیستند. از سر نا آگاهی یا بهتر بگویم از سر استیصال است که از رای دادن دفاع میکنند. استیصال بخاطر نبود نیروی جایگزین. ناآگاهی ناشی از توهم خوشبینی به موثر بودن رایشان. از سر ترس از بیشتر بدبخت شدن. 
 بیایید با هم مهربان باشیم. بیایید اگر عصبانی شدیم و به هم توهین کردیم، لااقل شجاعت عذر خواهی داشته باشیم. 
 اول از همه خودم، اگر به کسی توهین کردم از همه در ملا عام عذر میخواهم. من هم انسانم و ممکن الخطا. مثل شما. همه ما فکر میکنیم حقیقت نزد ماست و آنچه نزد ماست حقیقت است. اما ممکن است چنین نباشد. 
 پس بیایید بفهمیم، انکه خصم واقعی ماست، خود ما نیستیم. حاکمیت سیاسی نظام جمهوری اسلامیست که همه ما را گروگان گرفته و مانند عروسک های خیمه شب بازی هر طور بخواهد تکانمان میدهد. 
 ما مردم باید هوای همدیگر را داشته باشیم.